دلم برات تنگ عزیز

دلم برات تنگ عزیز،یاری نمی کنی ز من
دارم دیوونه میشم و نمی بینی نیاز من
می خوام ببینمت ولی،فاصله از من تا خداست
خودم هزار و یک شبم همه حواسم به شماست
وقتی نمی بینم تو رو،چشمهام و وسه کی بخوام
نفس برام سمی میشه،هوا رو واسه کی بخوام
انگار نه انگار که دلی برای بودن تو بود
رفتی و بین آدمها شدم یکی بود و نبود
یه جور واقعی تو رو حس میکنم توی تنم
به جون تو بدون تو دیگه دارم دق می کنم
صورت ماه تو عزیز دیوارهای خونه شده
هرکی میبینتم میگه طفلکی دیوونه شده
تورو خدا راضی نشو بیشتر از این هدر بشم
دیگه بسه راضی نشو اینجوری در به در
بشم

دلم راضی نمیشه

خودم می خوام دلم راضی نمیشه 
خودم می خوام دلم میگه نمیشه
تو از من دور شدی واسه همیشه            
خودم می خوام دلم راضی نمیشه
هرچی به دل میگم،دل میگه بسه           
میگه درهای عاشقی و بسته
میگه فکر نکنی هنوز نشسته                   
خودم می خوام ولی دل میگه بسه
دلم میگه که خواستنت فریب 
نگاهام دیگه با نگات غریبه 
نمی خواد که دوباره در به درشه              
آخه دلم هنوز با تو نجیبه
خودم می خوام ولی دل روبرومه               
میگه عاشقی تنها آبرومه
نبر آبروی عشق و دوباره                          
طاقت زخم تازه ای نداره

 

سلام دوستان همیشه مشکی
من و عطا هنوززززز مسافرتیم من شمال هستم و عطا تهران
انشا الله تا چند روز دیگه بر می گردیم
یا حق مشکی بمونید